پایگاه شخصی مبین نهاوندی

بفرمایید روضه / ( + )

بفرمایید روضه ...
یک شنبه ها / یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشاء / همراه با مناجات حضرت امیر(ع) /
چهارراه آرامگاه معتمدی ، زینبیه آزادبن / هیئت فدائیان رسول (ص)

دوشنبه ها / ساعت 21 /همراه با زمزمه زیارت عاشورا / حسینیه سید الشهدا (ع) بالا حیدرکلا / هیئت دلسوختگان علی اصغر (ع)

روز مادر

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ق.ظ


تو بهشت کامل هستی ؛

جای کلیدش بهانه است

تا صورت به پایت بگذارم ...



روز نوشت :

ولادت مادر خوبی ها ، حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن مبارک ...



۹۳/۰۱/۳۱
مبین نهاوندی

نظرات  (۱۱)

۲۶ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۱ محمدجواد کرامتی
آفرین
۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۷ علی اکبر مجنون الحسین جان
اعوذبالله من النفسی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین من کل النعمه و استغفر الله الذی من کل ذنب و اتوب الیه و قالو انالله واناالیه راجعون
السلام علیک یا آل الله ارواحناله لک الفدا.....یا اهل البیت النبوه ....
هدیه ی حسینیه ی ققنوس کرببلا
سلام و ادب محضر یکایک بزرگواران ؛خواهران گرامی و برادران عزیزم
ماه مبارک رجب المرجب فرا رسید!
ماهی که اولین  روزش باقریست!
سومینش نقویست!
دهمینش تقویست!
سیزدهمینش علویست!
نیمه اش زینبیست!
و بیست و هفتمینش محمدیست!
ان شاالله به فضل بلند پروردگار متعال و خارج از هر عُجب و تظاهر و منییتی و هرگناهی!!!
اولین حاجت خود را فرج امور مولایمان؛حضرت صاحب الامر ؛اباصالح المهدی جان؛
ارواحناله لک الفدا قرار دهیم و برای آنکه قلب مولایمان از ما در درگاه پروردگار احدیت
رضای مرضی گردد؛برای امور اسلام عزیز و یکایک مومنین و مومنات و منتظران حضرتشان در این ایام الهی
دعای مستمر داشته باشیم؛تا موجبات رضای پروردگار عالم ؛جل و اعلی فراهم گردد؛
و دفع بلایای ارضی و سماوی از وجود نازنین مولایمان در هرجای عالم که تشریف دارند
 گرددو محبین و شیعیان حضرتشان را در اقصاء  نقاط عالم محفوظ بمانند...
ان شاالله تعالی.....
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
امید است که قدرمان دهند به قدر مولایمان! ...آمین یارب العالمین
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای عهد و فرج مولایمان اباصالح المهدی جان را فراموش نکنیم...
العبد ,مجنون الحسین جان

 

"غزه به زبان ساده "

http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=3237

 

"وحدت اسلامی"

کلیپ درباره وحدت اسلامی کاری از هیات ثارالله رشت:

http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9558

وبلاگ سنگریزه به روز شد :

با یک شعر
و اخباری از نمایشگاه کتاب

اکرم حیدری/ رشت

سلام.نگاهتان را دوست داریم و خدایی که در این نزدیکی است

 بروزیم با " جنس بنجل"

و دعوتید به:

dayyan.blog.ir

سلام دوست عزیز
با حکایت پادشاه و سه وزیر به روزم و مطالب دیگر ...
تشریف بیاورید.
۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۱۳ علی اکبر مجنون الحسین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم....
تقدیم به شما گرامییان
از سوی حسینیه ی ققنوس کربلا
خوشبخت باشیدوشیرین کام ان شاالله و از یاران مولایمان اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
دل مولاجانمان را با خوشبختی و مهربانی خویش با خانواده و وفاداری به همسر و اهل خود شاد کنید
برای خوشبختی همدیگر بسیار دعا کنید.
رضای مولایمان رضای خداست!
امیداست آن سرورعالم؛از همه ی ما در این صبح جمعه ی الهی راضی شود.
امیدوارم هرگز یک تار موی از سر مَحْرَمِتان به نامحرمان دنیا نفروشید.
حلال خدا را حرام نکنید و حرام خدا را حلال نشمارید....
آمین یارب العالمین
زندگی به سبک شهدا!!!
 «می‌برم با خانم و بچه‌ها بخوریم»
جعبه شیرینی رو جلو بردم و تعارف کردم. یکی برداشت و گفت: می‌توانم یکی دیگر هم بردارم؟
گفتم : البته این حرفا چیه؟ سید یک شیرینی دیگر هم برداشت.
هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی تعارفش می‌کردند، بر می‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: «می‌برم تا با خانم و بچه‌ها با هم بخوریم.»
به ما هم توصیه می‌کرد که این خیلی موثر است آدم شیرینی‌های زندگی‌اش را با خانواده‌اش تقسیم کند.
شاید برای همین هم همیشه در خانه نماز را به جماعت می‌خواند.
پی نوشت:
برداشتی از کتاب مجموعه خاطرات شهیدسید مرتضی  آوینی
التماس دعای عهد وفرج مولایمان را فراموش نکنیم.....
امام زمان (عج):

و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان

که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .
۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۳۳ علی اکبر مجنون الحسین

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دارم محضر همه ی بزرگواران و یاران حسینیه ی ققنوس کربلا
هدیه ای تقدیم به محضرتان ؛ان شاالله که در نشرش کوشا باشید....
در هرکجا هستید !
اگر مدیر هستید!
اگر مربی و معلم واستاد و حاج فلانی و ورزشکار ونویسنده و شاعر و هر کسب و کار را دارید....
اگر بنده ی خدا  هستید!
اگر خود را خادم و پای رکاب مولایمان حجت خدا می دانید!
خواهشمندم برای رضای خدا این روایت تاثیر گذاررا چاپ کنید وبه دست همه جامعه برسانید!
جامعه ای که خالی از فرمان حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا باشد وکسی به فرامین آن بزرگواران
توجه واقعی نداشته باشد!به انحطاط و خودپرستی ها و گناهان بزرگ خواهد پیوست!
با توجه به باطن فرمایشات حضرات آل الله ارواحناله لک الفدا،باید مولایمان امام زمان ارواحناله لک الفدا را یاری نمائیم.ان شاالله

****(هرگز کسى را کوچک نشماریم !!!!)****

على بن یقطین از بزرگان صحابه و مورد توجه امام موسى بن جعفر (ع) و وزیر مقتدر هارون الرشید بود. روزى ابراهیم جمال (ساربان ) خواست به حضور وى برسد. على بن یقطین اجازه نداد. در همان سال على بن یقطین براى زیارت خانه خدا به سوى مکه حرکت کرد و خواست در مدینه خدمت موسى بن جعفر(ع) برسد. حضرت روز اول به او اجازه ملاقات نداد.

روز دوم محضر امام(ع) رسید. عرض کرد: آقا! تقصیر من چیست که اجازه دیدار نمى دهى ؟

حضرت فرمود: به تو اجازه ملاقات ندادم ، به خاطر اینکه تو برادرت ابراهیم جمال را که به درگاه تو آمده و تو به عنوان اینکه او ساربان و تو وزیر هستى اجازه ملاقات ندادى . خداوند حج تو را قبول نمى کند مگر اینکه ابراهیم را از خود، راضى کنى .

مى گوید عرض کردم : مولاى من ! ابراهیم را چگونه ملاقات کنم در حالیکه من در مدینه ام و او در کوفه است . امام(ع) فرمود:  هنگامى که شب فرا رسید، تنها به قبرستان بقیع برو، بدون اینکه کسى از غلامان و اطرافیان بفهمد. در آنجا شترى زین کرده و آماده خواهى دید. سوار بر آن مى شوى و تو را به کوفه مى رساند.

على بن یقطین به قبرستان بقیع رفت . سوار بر آن شتر شد. طولى نکشید در کوفه مقابل در خانه ابراهیم پیاده شد. درب خانه را کوبیده و گفت :  من على بن یقطین هستم .
ابراهیم از درون خانه صدا زد: على بن یقطین ، وزیر هارون ، در خانه من چه کار دارد؟
على گفت : مشکل مهمى دارم .

ابراهیم در را باز نمى کرد. او را قسم داد در را باز کند. همین که در باز شد، داخل اتاق شد. به التماس افتاد و گفت :  ابراهیم ! مولایم امام موسى بن جعفر مرا نمى پذیرد، مگر اینکه تو از تقصیر من بگذرى و مرا ببخشى .

ابراهیم گفت : خدا تو را ببخشد.
وزیر به این رضایت قانع نشد. صورت بر زمین گذاشت . ابراهیم را قسم داد تا قدم روى صورت او بگذارد؛ ولى ابراهیم به این عمل حاضر نشد. مرتبه دوم او را قسم داد. وى قبول نمود، پا به صورت وزیر گذاشت . در آن لحظه اى که ابراهیم پاى خود را روى صورت على بن یقطین گذاشته بود، على مى گفت : خدایا! شاهد باش .
سپس از منزل بیرون آمد. سوار بر شتر شد و در همان شب ، شتر را بر در خانه امام در مدینه خواباند و اجازه خواست وارد شود. امام این دفعه اجازه داد و او را پذیرفت .
پی نوشت :
بحار: ج 48،ص 85.
التماس دعای عهد و فرج مولایمان ان شاالله
امیدوارم شمابزرگواران ازکسانی باشیدکه  فوج فوج به یاری حضرت اباصالح المهدی جان خواهید شتافت.
سلام

 ریخت و پاش کنید....

http://zareh.blog.ir/post/321
 
کمی برای دل....

یا علی


عـشــق را از فـاطــمـه آمـوخــــتــم
چــشـــم بـر دسـت کبودش دوختم

دست او مشکل گشای عالم است
روی او جــای لـبــــان خــاتــم اسـت

دسـت او صـــدهـا گــره وا مـیکـنـد
دســـت او ولله غـوغــــا مـیـکــــنــد

عـیــــــد مبـارکــــــــــ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">